کوچه مهربونی

زندگی چند واژه است از نوشتن و عشق و نوشتن...

کوچه مهربونی

زندگی چند واژه است از نوشتن و عشق و نوشتن...

ابیات تنهایی...

مدتی است ابیات تنهایی مرا به خودش دچار کرده. مجموعه اشعاری از سهراب سپهری با صدای احمدرضا احمدی و آهنگ زیبای فریبرز لاچینی. بازخوانی این اشعار در سال 1368 انجام شده اما غم پنهان در لا به لای سطرها همچنان تازه است، احساس بیگانگی از دنیای اطراف و آدمک های آن انسان را به اندوهی ملال آور می کشاند. انگار دردی در آدمیت است که هر روز تازه تر میشود. احساس بیگانگی از آدمک ها و قوانین خودساخته آن ها انسان را به انزوایی ناخواسته می کشاند. اندیشه هایی که با دنیای بیرون تضادی دردناک از خود بروز میدهند انسان را به خاموشی میکشانند و او را "در خوابی دیگر می لغزانند...". این دوگانگی انسان مدرن است که هیاهویی در درون او به پا میکند و در پاسخ به سکوت تلخ ظاهری اش، جیغی در درونش جاری می گردد... همین بیگانگی است که روح رمانتیک و آرمان گرای سهراب را به روستایی دورافتاده در اطراف کاشان می کشاند، جایی که از قوانین سرد آدم ها شاید به دور باشد... 


http://s5.picofile.com/file/8127697984/03Safar.mp3.html

http://s5.picofile.com/file/8127698268/14MosafereGhayegh.mp3.html


آنکه بی باده کند جان مرا مست کجاست؟

وانکه بیرون کند از جان و دلم دست کجاست؟


آنکه سوگند خورم جز به سر او نخورم

وانکه سوگند من و توبه ام اشکست کجاست...


مسافر...

عشق آرام آزام از پله ها پایین می آید

در میزند

در را باز میکنم

سلام میدهم

با بوسه ای پرشور جواب مرا میدهد

وارد میشود

کنار من روی صندلی تنهایی ام می نشیند

با شوق به او خیره می شوم

با لبخندی آرام به من نگاه می کند

در نگاه شورانگیز او

دنیای حرف های نگفته ام را از یاد می برم

فقط به لبخند پرشکوهش خیره مانده ام

می روم دو فنجان چای بیاورم

برمیگردم

هیچ کس نیست

سینی چای در دستانم یخ زده...