کوچه مهربونی

زندگی چند واژه است از نوشتن و عشق و نوشتن...

کوچه مهربونی

زندگی چند واژه است از نوشتن و عشق و نوشتن...

درختان زیبای خاطره

دست هایشان را با طنین لبخند گشوده اند

و شب آن سوها

دور از ما

در خواب خویش فرو رفته

ای هوای جنگل های بارانی ام

پلک های سپیده دم

چه سرشار از شبنم مهرند

ای نفس های لحظه ی بی قراری ام

بر روی هر شاخه ی درخت مهربانی ات

خاطره ای آرام نشسته است

و ستاره ها چه سپیدبخت اند

که خود را به مهربان ترین درخت زمین آویخته اند

ای روشن تر از ستاره، مهتاب، آینه

دست هایت

چه پرشکوه شاخه های آن درخت اند

که تنت بر آن ها

میوه مهر می پروراند

و من بهار توام

که روزی دل انگیزترین میوه های انگشتانت را

لمس خواهم کرد...


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد