کوچه مهربونی

زندگی چند واژه است از نوشتن و عشق و نوشتن...

کوچه مهربونی

زندگی چند واژه است از نوشتن و عشق و نوشتن...

آسمان می چکد

ابرها آب می شوند

ستاره ها آرام می رویند

شب پایین می آید

و درختان سرو

بندهای مهر را به آسمان میرسانند

میان مشعل های بیدار سرو و ستاره

جاده ای بی انتها

زیر قدم های مسافر شهر آشوب

روشن است

اینجا فانوس شب روشن است

آسمان میچکد

اهالی شهرِ بی خبر

تو را به نام می خوانند

من اما

تو را به سکوت لحظه ی غروب می شناسم

آسمان اینجاست که قدم های مهر مرا بی پایان می خوانند

به راستی کجاست پایان این راه بی پایان؟

بر جاده ی بی انتهای مشعل های سرو

دو ستاره

همیشه روشن است

اینجا و ناکجا

من ناکجا ام

تو اینجا باش...


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد