باید بوی عشق را در تن خیس خاک جست و عشق تکرار رویش سبز من است و همیشه ماندن از خاک شبنم زده از بیشه بیداری و سحر من از امتداد راه عشق، خطوط مهر میکشد؛ خطوطی به آسمان تو و من تو را میخوانم ای سکوت ترانه ها ای هوای نفس ها ای غزلخوان من، ریشه های درخت در خاک های پر طراوت جوانه میزنند و ریشه های من در انگشت های مهربان تو و من سرود زندگی را میخوانم، نام آهنگین تو را تکرار میکنم من بیشه عشق را میکارم و عشق تکرار انسان هاست... باید از بوی عشق پیراهنی ساخت بر تن کرد و پا برهنه دوید بر خاک نمزده جنگل و ساحل ها... باید از عشق تر شد جنگل شد ساحل شد... باید با عشق زندگی را زندگی کرد....