کوچه مهربونی

زندگی چند واژه است از نوشتن و عشق و نوشتن...

کوچه مهربونی

زندگی چند واژه است از نوشتن و عشق و نوشتن...

دوستت داشتم، دوستت دارم دوستت خواهم داشت

کودک برهنه ای بر سنگریزه ها

باد در گیسوان پریشانت

چونان الماسی که از جواهردان بیرون می افتد

فقط نور است که می تواند

رازهای سر به مهر ما را آشکار کند

آنجا که انگشتان ام مچ دستان ات را می گیرند

دوستت داشتم، دوستت دارم دوستت خواهم داشت

هر کاری کنی

 عشق آن جاست

که تو نگاه میکنی

در هر کنج فضا

در هر رویایی که تو به فردا وا می گذاری

عشق

انگار که می بارد

برهنه بر سنگریزه!

آسمان ادعا می کند که تو را می شناسد

آن چنان آبی است که بی شک راست می گوید

آسمانی که هرگز دم دست نیست

دیدم که چگونه به دام ات افتاده است

من برای همین آفریده شده ام

این که دوستت داشتم، دوستت دارم دوستت خواهم داشت

ما از یک سو

پرواز خواهیم کرد

با چشمانی همبازتاب

در این زندگی و زندگی پس از آن

تو یگانه فکر و نقشه ی من خواهی بود

طرح چهره ات را از سقف همه ی کاخ ها آویزان خواهم کرد

و بر هر دیواری که پیدا کنم

خواهم نوشت

که فقط نور بتواند

رازهای سر به مهر ما را

آشکار کند

آنجا که انگشتانم

مچ دستانت را می گیرند

دوستت داشتم دوستت دارم...

دوستت خواهم داشت...

 

فرانسیس کبرل


عشق فرصت دوباره دیدن است

دوباره روییدن

دوباره بوییدن

دوباره گفتن از خود

چه زیباست زندگی با نگاه عشق

با دست های عشق

با قدم های عشق

بیاییم همه چیز را در رودخانه ی عشق بشوییم

هوا

آسمان

پنجره

یاس

چشم های یار

فرصت ماست برای دیدن خود

برای عشق

بیاییم عشق شویم عاشق باشیم...


تمام ناتمام من با تو تمام می شود

شاعر بی نام و نشان صاحب نام می شود

تمام نه، تمام نه، که جام ناتمام لبریخته ام

تمام نه، تمام نه، که ناتمامی از تو آویخته ام

تمام من به نام تو

شعر دوباره می شود

بند سکوت کهنه ام

چند پاره می شود

در این حریر خانگی

روی ترانه شسته ام

تمام خون من شبی

پر از ستاره می شود

تمام ناتمام من با تو تمام می شود

شاعر بی نام و نشان صاحب نام می شود

از تو بر این ترانه ها

نور ستاره می چکد

بر این بلند بی صدا

غزل، دوباره می چکد

چکه کن ای ابرک من

مثل ستاره بر زمین

طلوع میلاد مرا

در شب بی سحر ببین

تمام ناتمام من با تو تمام می شود

شاعر بی نام و نشان صاحب نام می شود...

 

شهیار قنبری


دوستت دارم

چون دوست داشتن تو زیباست

بهترین است

نفس است

زندگیست

لحظه ی عاشقیست

دوستت دارم

چون دوست داشتن تو عشق است...

دوستت دارم

مانند شکوفه ای که خورشید را میخواهد

مانند یاس کنار طاقچه

و چه خوشبخت است من

که باغچه ای به وسعت تو در قلبش دارد...


عزیزم

پناهت جزیره ایست

کوچک و عظیم

که مرا در دریای محبت تنت احاطه کرده است

و دست هایم

قایقی کوچک است

که میان دریای تو

هیچگاه به ساحل نخواهد رسید...