وقتی از پله می آیی پایین
روشنایی را می مانی
آرام
که تمام ایوان عطر تو را دارد
وقتی از ایوان می پیچی
با گلهای سپید
میز صبحانه
زیر بازویت، شادی را می ماند
روز بالا می آید
در کاسه شیر...
جواد مجابی