کوچه مهربونی

زندگی چند واژه است از نوشتن و عشق و نوشتن...

کوچه مهربونی

زندگی چند واژه است از نوشتن و عشق و نوشتن...

شب بر شانه های عشق نشسته است 

با کدام ندا تو را بخوانم

ما دل باخته ایم به هر آنچه احساس است

مکتبی از نور

صدایی از قلب شب

روزنی از گل یاس

همه سفرنامه های ماست

سفرنامه های دلباختگان ترانه ی صبح...


در امتداد دست هایت

سفری آغاز خواهم کرد

سفری تا بودن

سفری تا لمس عشق تو

مرا به یک بوسه دعوت کن

و قلب با عشق متولد می گردد 

و من مسافر جاده ی دست هایت

تنت را دوست می دارم

و قلبت را

و مهربانی ات را

و چشم هایت را

و صدایت را

چرا که انسان برای دوست داشتن است

و تو برای آغاز من...


ای همراه من تنها با تو
تا اوج عشق هم پروازم
با قلب تو دلدار من هم آوازم
تو هم پای من
تنها با من هم آوایی
با درد من آشنایی
تکیه گاهی هم صدایی

ما فریاد عشق در قلب شب
دلگرمی عاشقهای بی صداییم
ما دل می بازیم دریا دریا
تا بیکران عاشقهای بی پرواییم

تو با من بمان ای مهربان
چون ماه شب در آسمان 
بر من بتاب تا بیکران 
مثل مهتاب
من تا مرز جان از عشقمان
می سوزم ای آرام جان
بر من بتاب تا کهکشان
مثل آفتاب

ما فریاد عشق در قلب شب
دلگرمی عاشقهای بی صداییم
ما دل می بازیم دریا دریا
تا بیکران عاشقهای بی پرواییم

ای تو رویای شبهای من
عشق رو ببین تو چشمای من
دستات رو تو دست من بگذار
در لحظه های دیـــــــدار

ما فریاد عشق در قلب شب
دلگرمی عاشقهای بی صداییم
ما دل می بازیم دریا دریا
تا بیکران عاشقهای بی پرواییم

ما فریاد عشق در قلب شب
دلگرمی عاشقهای بی صداییم
ما دل می بازیم دریا دریا
تا بیکران عاشقهای بی پرواییم
ما...

+ چه حس عجیبی این شعر و آهنگ داره، آهنگی با حس عمیق عشق همراه با نوستالژی خاطره های سال های عشق