کوچه مهربونی

زندگی چند واژه است از نوشتن و عشق و نوشتن...

کوچه مهربونی

زندگی چند واژه است از نوشتن و عشق و نوشتن...

بر می گردم، صدایم را بردارم

بر می گردم، دستهایم را بردارم

بر می گردم، بر می گردم، بر می گردم

بگذارید، بر گردم

بر می گردم، خواهرم را ببویم

بر می گردم، ایوان ام را بشویم

بر می گردم، بر می گردم، بر می گردم

بگذارید، بر گردم

ته چمدانم پر از شمعِ روشن

رخت و برگ سوخته، گذرنامه من

لب آستین من خیس از بغض رامسر

تخت کفش من پر از گلهای پرپر

بر می گردم، بر می گردم، بر می گردم

بگذارید، بر گردم

بر می گردم، دیروزم را بردارم

بر می گردم، هنوزم را بردارم

بی سایه ام، درخت بی زمین ام

بر می گردم، میوه ام را ببینم

بر می گردم، بر می گردم، بر می گردم

بگذارید، بر گردم

بگذارید، بر گردم...


شهیار قنبری


در میانه پاییز بهترین هدیه بوسه ای است پرشور بر لب هایی که دوستشان می داری

با هر بوسه برگی چشم هایش را می بندد و آرام میلغزد و درختی عاشقانه عریان می گردد و این پیوندی است با آیین عاشقی طبیعت و نویدی بر میلادی دیگر.