کوچه مهربونی

زندگی چند واژه است از نوشتن و عشق و نوشتن...

کوچه مهربونی

زندگی چند واژه است از نوشتن و عشق و نوشتن...

یه روز یه باغبونی، یه مرد آسمونی

نهالی کاشت میون باغچه مهربونی

می گفت سفر که رفتم یه روز و روزگاری

این بوته یاس من می مونه یادگاری

هر روز غروب عطر یاس تو کوچه ها میپیچید

میون کوچه باغا ، بوی خدا می پیچید

هر روز غروب عطر یاس تو کوچه ها میپیچید

میون کوچه باغا، بوی خدا می پیچید

اونایی که نداشتن از خوبیا نشونه

دیدن که خوبی یاس، باعث زشتیشونه

عابرای بی احساس پا گذاشتن روی یاس

ساقه هاشو شکستن آدمای ناسپاس

یاس جوون مرگمون، تکیه زدش به دیوار

خواست بزنه جوونه، اما سر اومد بهار

یه باغبون دیگه شبونه یاس رو برداشت

پنهون ز نامحرما تو باغ دیگه ای کاشت

هزار ساله کوچه ها پر میشه از عطر یاس

اما مکان اون گل مونده هنوز ناشناس

هزار ساله کوچه ها پر میشه از عطر یاس

اما مکان اون گل مونده هنوز ناشناس


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد