به یاد گذشته ها...
تو حضور مبهم پنجره ها
رو به روم دیوارای آجریه
خورشید روشن فردا مال تو
سهم من شبای خاکستریه
توی این دلواپسی های مدام
جز ترانه های زخمی چی دارم...
وقتی حتی تو برام غریبه ای
سر رو شونه های بارون میزارم
اسم تو برای من مقدسه
تا نفس تو سینه پر پر میزنه
باورم کن که فقط باور تو
میتونه قفل قفس رو بشکنه
منم و یه آسمون بی دریغ
منم و یه کوره راه ناگزیر
ای ستاره شب های مشرقی
پر پرواز منو ازم نگیر...