کوچه مهربونی

زندگی چند واژه است از نوشتن و عشق و نوشتن...

کوچه مهربونی

زندگی چند واژه است از نوشتن و عشق و نوشتن...

قربون عید نوروز

لاله و یاس و پونه

عید عزیز نوروز سنت عاشقونه

قربون نون گندم

گندم صد جوونه

سفره ما هنوزم عاشق بوی نونه...

 

لیلا کسری


در فراسوی مرزهای تنت تو را دوست میدارم

آینه ها و شب پره های مشتاق را به من بده

روشنی و شراب را

آسمان بلند و کمان گشاده ی پل

پرنده ها و قوس و قزح را به من بده

و راه آخرین را

در پرده ای که می زنی مکرر کن

در فراسوی مرزهای تن ام

تو را دوست می دارم

در آن دور دست بعید

که رسالت اندامها پایان میپذیرد

و شعله و شور تپش ها و خواهش ها

به تمامی

فرو می نشیند٬

و هر معنا قالب لفظ را وامیگذارد

چنان چون روحی

که جسد را در پایان سفر٬

تا به هجوم کرکس های پایانش وانهد

در فراسوهای عشق٬

تو را دوست میدارم

در فراسوهای پرده و رنگ

در فراسوهای پیکرهایمان

با من وعده ی دیداری بده...


الف. بامداد