باور ندارم چگونه ز دستت ربوده خزان نوبهار مرا
باور نداری که رفتن جانت گرفته ز جان قرار مرا
دانم در این کنج خانه دگر
شادی نگیرد سراغ مرا
کولاک بی ره و سرد زمان
خشکانده چون چاره باغ مرا