کوچه مهربونی

زندگی چند واژه است از نوشتن و عشق و نوشتن...

کوچه مهربونی

زندگی چند واژه است از نوشتن و عشق و نوشتن...

کاشکی که یار من بشی

تو روزگار من بشی

سکه ماه من بشی

کاشکی تو شاه من بشی

دلم میخواد به چشم تو

عزیز و دردونه بشم

یه روز بیاد تو قلب تو

نگین یکدونه بشم

 

به دور تو ای گل من

کاشکی یه پروانه بشم

باتو به قصه ها برم

با تو یه افسانه بشم

مجنون بشو لیلی منم

سرگشته وکولی منم

عاشق دیوونه منم

سر به بیابون میزنم

 

کاشکی که یار من بشی

تو روزگار من بشی

سکه ماه من بشی

کاشکی تو شاه من بشی

 

تاکه صدای پات میاد

صدای آشنات میاد

هوای پاک عاشقی

قدم قدم باهات میاد

قلب کولی واسه تو

به دشت وصحرا میزنه

واسه اون چشمای جادویی

که دنیای منه

 

مجنون بشو لیلی منم

سرگشته و کولی منم

عاشق دیوونه منم

سر به بیابون میزنم

 

میخوام که هر لحظه من

بگذره در کنار تو

زمستون برفی دل

گل کنه در بهار تو

بیا تا آسمون عشق

دوباره آفتابی بشه

شبای بی ستارگی

چون شب مهتابی بشه

 

کاشکی که یار من بشی

تو روزگار من بشی

سکه ماه من بشی

کاشکی تو شاه من بشی

کاشکی که یار من بشی

تو روزگار من بشی


پاکسیما


گفتم غم تو دارم گفتا غمت سر آید

گفتم که ماه من شو گفتا اگر برآید

 

گفتم ز مهرورزان رسم وفا بیاموز         

گفتا ز خوب رویان این کار کمتر آید

 

گفتم که بر خیالت راه نظر ببندم         

گفتا که شب‌رو است او، از راه دیگر آید

 

گفتم که بوی زلفت گمراه عالمم کرد

گفتا اگر بدانی هم اوت رهبر آید

 

گفتم خوشا هوایی کز باد صبح خیزد

گفتا خنک نسیمی کز کوی دلبر آید

 

گفتم که نوش لعلت ما را به آرزو کشت

گفتا تو بندگی کن کو بنده پرور آید

 

گفتم دل رحیمت کی عزم صلح دارد

گفتا مگوی با کس تا وقت آن درآید

 

گفتم زمان عشرت دیدی که چون سر آمد

گفتا خموش حافظ کاین غصه هم سر آید...


باید بوی عشق را در تن خیس خاک جست و عشق تکرار رویش سبز من است و همیشه ماندن از خاک شبنم زده از بیشه بیداری و سحر من از امتداد راه عشق، خطوط مهر میکشد؛ خطوطی به آسمان تو و من تو را میخوانم ای سکوت ترانه ها ای هوای نفس ها ای غزلخوان من، ریشه های درخت در خاک های پر طراوت جوانه میزنند و ریشه های من در انگشت های مهربان تو و من سرود زندگی را میخوانم، نام آهنگین تو را تکرار میکنم من بیشه عشق را میکارم و عشق تکرار انسان هاست... باید از بوی عشق پیراهنی ساخت بر تن کرد و پا برهنه دوید بر خاک نمزده جنگل و ساحل ها... باید از عشق تر شد جنگل شد ساحل شد... باید با عشق زندگی را زندگی کرد....


بیا بنویسیم روی خاک، رو درخت ، رو پر پرنده ، رو ابرا

بیا بنویسیم روی برگ ، روی آب ، توی دفتر موج ، رو دریا

بیا بنویسیم که خدا،‌ ته قلب آینه س

مث شور فریاد یا نفس ، تو حصار سینه س

با همیشه موندن وقتی که هیچی موندنی نیست

اوج هر صدای عاشقه که شکستنی نیست

با صدام میام همه جا تو رو می نویسم

روی آینه ی گریه هام ، گونه های خیسم

ای که معنی اسم تو آسمون پاکه

ریشه ی صدا 

نبض عشق زیر پوست خاکه

بیا بنویسیم روی خاک ، رو درخت ،‌ رو پر پرنده ، رو ابرا

بیا بنویسیم روی برگ ، روی آب ، توی دفتر موج ، رو دریا

توی خواب خاک ، ریشه ها ،‌ موسم شکفتن

هم صدای من ، می خونن ،‌ وقت از تو گفتن

چشم بستمو ،‌ تو بیا به سپیده وا کن

با ترانه ی نفسات 

باغچه رو صدا کن

با صدام میام همه جا تو رو می نویسم

روی آینه ی گریه هام، گونه های خیسم

ای که معنی اسم تو آسمون پاکه

ریشه ی صدا 

نبض عشق زیر پوست خاکه

بیا بنویسیم روی خاک ،‌ رو درخت ، رو پر پرنده ،‌ رو ابرا

بیا بنویسیم روی برگ ، روی آب ، توی دفتر موج ، رو دریا

با ترانه ی نفسات،‌ من ترانه می گم

اسم تو مث یه غزل عاشقانه می گم

بیا که دیگه وقتشه وقت برگشتنه

بوی پیرهنت که بیاد، لحظه ی دیدنه

با صدام میام همه جا،‌ تو رو می نویسم

روی آینه ی گریه هام، گونه های خیسم

ای که معنی اسم تو آسمون پاکه

ریشه ی صدا نبض عشق زیر پوست خاکه

بیا بنویسیم روی خاک ، رو درخت ، رو پر پرنده ، رو ابرا

بیا بنویسیم روی برگ ،‌ روی آب ، توی دفتر موج ، رو دریا...


اردلان سرفراز


مرده بدم زنده شدم گریه بدم خنده شدم

دیده سیر است مرا جان دلیر است مرا

گفت که دیوانه نه‌ای لایق این خانه نه‌ای       

گفت که سرمست نه‌ای رو که از این دست نه‌ای

گفت که تو کشته نه‌ای در طرب آغشته نه‌ای

گفت که تو زیرککی مست خیالی و شکی

گفت که تو شمع شدی قبله این جمع شدی

گفت که شیخی و سری پیش رو و راهبری

گفت که با بال و پری من پر و بالت ندهم

گفت مرا دولت نو راه مرو رنجه مشو

گفت مرا عشق کهن از بر ما نقل مکن

چشمه خورشید تویی سایه گه بید منم

تابش جان یافت دلم وا شد و بشکافت دلم

صورت جان وقت سحر لاف همی‌زد ز بطر

شکر کند کاغذ تو از شکر بی‌حد تو

شکر کند خاک دژم از فلک و چرخ به خم

شکر کند چرخ فلک از ملک و ملک و ملک

شکر کند عارف حق کز همه بردیم سبق

زهره بدم ماه شدم چرخ دو صد تاه شدم

از توام ای شهره قمر در من و در خود بنگر

باش چو شطرنج روان خامش و خود جمله زبان

دولت عشق آمد و من دولت پاینده شدم

زهره شیر است مرا زهره تابنده شدم

رفتم و دیوانه شدم سلسله بندنده شدم

رفتم و سرمست شدم وز طرب آکنده شدم

پیش رخ زنده کنش کشته و افکنده شدم

گول شدم هول شدم وز همه برکنده شدم

جمع نیم شمع نیم دود پراکنده شدم

شیخ نیم پیش نیم امر تو را بنده شدم

در هوس بال و پرش بی‌پر و پرکنده شدم

زانک من از لطف و کرم سوی تو آینده شدم

گفتم آری نکنم ساکن و باشنده شدم

چونک زدی بر سر من پست و گدازنده شدم

اطلس نو بافت دلم دشمن این ژنده شدم

بنده و خربنده بدم شاه و خداونده شدم

کمد او در بر من با وی ماننده شدم

کز نظر وگردش او نورپذیرنده شدم

کز کرم و بخشش او روشن بخشنده شدم

بر زبر هفت طبق اختر رخشنده شدم

یوسف بودم ز کنون یوسف زاینده شدم

کز اثر خنده تو گلشن خندنده شدم

کز رخ آن شاه جهان فرخ و فرخنده شدم


درمان هایی برای تقویت بدن و از بین بردن عفونت گلو:

سعی کنید در سبد غذایی خود مقدار قابل ملاحظه ای سیر و پیاز بکار ببرید.

دم کرده چای ریشه گل ختمی و ریشه گل ماهور هم مفید است و اگر به آن عسل هم اضافه کنید، گلو بسیار آرام تر می شود.

غرغره کردن آب نمک گلو درد را کمی تسکین می دهد. 5/1 قاشق مربا خوری نمک را در یک لیتر آب حل کرده و چندین بار در طی روز غرغره کنید

وقتی بدن شما با سرماخوردگی مبارزه می کند برای اینکه قوی باقی بماند و بتواند درمقابل این بیماری از خود دفاع کند ، به انرژی و غذای مقوی احتیاج دارد.از خوردن غذاهای سرخ شده ، شور ، چرب و شیرین خودداری کنید در عوض از غذاهایی استفاده کنید که سبک و مغذی باشند و هضم آن ها برای بدن آسانتر باشد. برای مثال میوه ها ، سبزیجات ، غلات و پروتئینهای بدون چربی که سرشار از مواد مغذی ، ویتامین ها ، مواد معدنی و فیبر هستند برای بدن بیمار بسیار مفید ند. غذاهای آبدار به درمان سرماخوردگی خیلی کمک می کنند. برای مثال سوپ مرغ با رشته فرنگی برای درمان سریع سرماخوردگی بسیار مفید است.

وقتی بدن ما با سرماخوردگی مبارزه می کند نوشیدن مایعات خیلی اهمیت دارد و به بدن ما خیلی کمک می کند. بنابراین حداقل ۶ لیوان در روز آب بخورید . علاوه بر آب ، از آب میوه ها و آب سبزیجات طبیعی و شیرین نشده نیز می توانید استفاده کنید اما از مصرف نوشیدنیهایی مثل قهوه ، چای سیاه غلیظ و سودا خودداری کنید. زیرا این نوشیدنیها به جای آنکه به بدن شما آبرسانی کنند ، آب بدن شما را کم می کنند. نوشیدن آب زیاد به بدن شما کمک می کند که سموم و مواد زائد را سریعتر دفع کند و باعث می شود که خون و سلولهای شما به خوبی کار کنند.


منبع:beytoote.com

دوست داشنن یک هستی ست

یک نفس تازگیست

انار شب یلداست

و دوست داشتن یک افتخار است

که باید با صدای بلند در کوچه های کودکی فریادش زد...


باغ ما پرچین داره ، میوه شیرین داره

گل و چشمه و آهو ، لاله و نسرین داره

فلفل نبین چه ریزه ، بشکن ببین چه تیزه

پرچینش صد فرسنگه ، ابرش هزارون رنگه

هم بارون نم نمش ، هم توفانش قشنگه

فلفل نبین چه ریزه ، بشکن ببین چه تیزه

باغ ما بارون داره ، باد گل افشون داره

سهند قدبلندش ، چشم زرافشون داره

فلفل نبین چه ریزه ، بشکن ببین چه تیزه

پر از سرو بلنده ، یال اسبش کمنده

هشتی داره باغ ما ، ایوونش دماونده

فلفل نبین چه ریزه ، بشکن ببین چه تیزه

باغ ما گلشن داره ، سایه و روشن داره

خاره سنگ البرزش ، صد جور آویشن داره

فلفل نبین چه ریزه ، بشکن ببین چه تیزه

سه گله ش برف و بارون ، یه گله ش آتیشبارون

کویرش خار و شوره س ، گیلانش شالی کارون

فلفل نبین چه ریزه ، بشکن ببین چه تیزه

باغ ما قصه داره ، درخت پسه داره

رو شاخ پسه ش مرغی ، بال شیکسه داره

فلفل نبین چه ریزه ، بشکن ببین چه تیزه

چمنزارش چین چینه ، پر از خال و نگینه

رو هر نگین و خالش ، یه شاپرک می شینه

فلفل نبین چه ریزه ، بشکن ببین چه تیزه

باغ ما کلون داره ، نگین و نشون داره

دروازه ش بازه، اما ، شیر نگهبون داره

فلفل نبین چه ریزه ، بشکن ببین چه تیزه

مهرگان و نوروزش ، بی رنگ و کم سو نشن

پلنگای شاهنومه ش ، بزهای ترسو نشن

فلفل نبین چه ریزه ، بشکن ببین چه تیزه

باغ ما شبنم داره ، برگ گلش خم داره

شمشیرش تن فولاد ، دل ابریشم داره

فلفل نبین چه ریزه ، بشکن ببین چه تیزه

مردمش بی دل نشن ، گمنام و بی گل نشن

خوشه های شیرینش ، بوته فلفل نشن

فلفل نبین چه ریزه ، بشکن ببین چه تیزه

گنجیشک این باغم من ، پلنگ این باغم من

شوره زاره یا گلزار ، عاشق این باغم من

فلفل نبین چه ریزه ، بشکن ببین چه تیزه

تو طلا و تو خشتم ، آتیشزار و بهشتم

رو سینه دروازه ت ، با خنجرم نوشتم:

فلفل نبین چه ریزه ، بشکن ببین چه تیزه...


دشت های سبز اندکی از لبخند تو را دارند

و جنگل ها کمی دیگر از آن را

برایم لبخندکی بزن نارنجم

تا سبز شوم 

بشکفم

من همه ی جنگل شوم

نارنجم لبخندهایت را برای یاس بشمار 

میخواهم درخت اقاقی شوم

تا اقاقی یک نگاه فاصله است

و من

سبزه زارم...