ای تو که همیشه دیر رسیدی...
می دانی سخت است عشق باشد و تو نباشی
راستی نگفتی دست هایت کجا گم شد...
راستش این روزها هوای پر باز نیامدن هم دیگر خیلی تکراری شده، گاهی بوی دلنشین خاک نم زده در کوچه های دلتنگی هم عالمی دارد، مگر نمی دانستی کوچه خیس از عشق با تو پر از حس خنک شبنم زده سپیده دمان صبحی مه آلود خواهد بود... پس باغ را باور کن، برگ را از بر کن...
باید رفت
در حوالی های دلتنگی هایم
طراوت باران هنوز به انتظار نشسته...