نوشتن مانند گدازه های خاکستری است که نمی دانی چه هنگام زبانه خواهد کشید تو فقط می نویسی، می نویسی و گرم می شوی از حرف هایی که هیچ گاه نخواهی فهمید چه بود فقط می دانی درختی در عمق تو ریشه دوانده است درختی با ریشه های گرم اشتیاق...
ادامه...
باید رفت به دور دست ها، به دنیای عروسک های کهنه دور
انداخته شده، شاید آنجا کسی نباشد که آرامش ات را برهم زند، مانند تکه پارچه ای کهنه
که نه انتظار باران را دارد و نه به امید پاکی دریا نشسته...