کجاست؟
به راستی کجاست
آنجا که حیات از تلاطم روزها به دور است
کجاست آنجا که نور
آرام می نشیند
بر خاطره زرد گندم زار
راه بر عطش عابران خشک مانده
هنوز روزهاست
که شب نگذشته
سفر باید کرد شاعر
تا خطوط محو جاده ها
با سکوت پنجره
حرف ها باید گفت
دوباره باید از پلکان تکرار بالا رفت و
بر بام خانه
خورشید تنهایی را لمس کرد
هنوز روزهاست
که شب نگذشته...