کوچه مهربونی

زندگی چند واژه است از نوشتن و عشق و نوشتن...

کوچه مهربونی

زندگی چند واژه است از نوشتن و عشق و نوشتن...

ترنم مهر...

چه کسی گفت عشق همین نزدیکیست، نه عشق دور است دور دور... اینجا عطر گل ها نمی پیچد اینجا باران هوای عاشقی ندارد من به جز هوای ابری چشم های خیس چیزی نمی بینم. دوباره ابرهای شبانه سراغ چشم هایم را گرفته اند... هر شب باران... خسته ام خسته از باران شبانه خسته از روزهایی که بی تو تلف می شوند کاش می آمدی باهم لطافت گلبرگ های گل سرخ را لمس میکردیم کاش امروز با محبت ما زیبا میشد، ببین چگونه زیباترین واژه ها لا به لای کاغذها خاک میخورند... من اما عشق را فراموش نمی کنم. عشق همان زیبایی  والاست همان صدای گاز زدن یک سیب یا یک نگاه دونفره به دوردست هاست... بگذار ساده بگویم عشق همان کشیدن لپ توست وقتی حواست نباشد... چگونه می توان در هوای پر ترنم عشق نفس کشید اما عطر یاس های رازقی را از یاد برد... 


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد