کوچه مهربونی

زندگی چند واژه است از نوشتن و عشق و نوشتن...

کوچه مهربونی

زندگی چند واژه است از نوشتن و عشق و نوشتن...

میلاد من...

در تب و تاب رفتنم ... به فکر راهی شدنم

تو ای همیشه همسفر ... مرا شناختی تو اگر

مرا پس از من بنویس ... به هر کس از من بنویس

ای تو هوای هر نفس ... هر نفس از من بنویس

مرا به دنیا بنویس ... همیشه تنها بنویس

به آب و خاک آتش و باد ... برای فردا بنویس

تو جان من باشو و بگو ... به یاد من باش و بگو

میلاد من باشو بگو ... جانان من باش و بگو

نفس اگر امان نداد ... روی خوشی نشان نداد

رفتو دوباره برنگشت ... مرا دوباره جان نداد

دست و زبان من تو باش ... نامه رسان من تو باش

حافظه تبار من ... نام و نشان من تو باش

بگو حکایت مرا ... قصه هجرت مرا

توشه ای از غزل ببخش ... راه زیارت مرا

تو جان من باشو و بگو ... جانان من باش و بگو

به یاد من باشو بگو ... میلاد من باشو بگو

نفس اگر توان نداد ... مرا دوباره جان نداد

به این همیشه ناتمام ... زمان اگر امان نداد

تو جان باشو بگو ... زبان من باشو بگو

بر سر گلدسته عشق ... اذان من باشو بگو

بگو که مثل من کسی ... به پای عشق سر نداد

از آنسوی آبی آب ... خبر نشد خبرنداد

تو جان من باشو و بگو ... به یاد من باشو بگو

جانان من باشو بگو ... میلاد من باشو بگو

به یاد من باشو بگو...

 

اردلان سرفراز


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد