کوچه مهربونی

زندگی چند واژه است از نوشتن و عشق و نوشتن...

کوچه مهربونی

زندگی چند واژه است از نوشتن و عشق و نوشتن...

خانه نزدیک دریا زود ویران میشود...

یک نظر بر یار کردم ، یار نالیدن گرفت

یک نظر بر ابر کردم ، ابر باریدن گرفت


یک نظر بر باد کردم ، باد رقصیدن گرفت

یک نظر بر کوه کردم ، کوه لرزیدن گرفت


تکیه بر دیوار کردم ، خاک بر فرقم نشست

خاک بر فرقش نشیند ، آنکه یار از من گرفت


رنگ زردم را ببین ، برگ خزان را یاد کن

با بزرگان کم نشین ، افتادگان را یاد کن


مرغ صیاد تو ام ، افتاده ام در دام عشق

یا بکش یا دانه ده ، یا از قفس آزاد کن ، از قفس آزاد کن


ابر اگر از قبله خیزد ، سخت باران می شود

شاه اگر عادل نباشد ، مُلک ویران می شود


یک نصیحت با تو دارم ، تو به کس ظاهر مکن

خانه ی نزدیک دریا زود ویران میشود


یار من آهنگر است و دم ز خوبان می زند

دم به دم آتش به جان مستمندان می زند


طاقت هجران ندارد ، قلب پاکش نازکست

گه به آب و گه به آتش ، گه به سندان میزند...


نظرات 1 + ارسال نظر
زینب بهاروند سه‌شنبه 20 اسفند 1398 ساعت 12:43

خیلی ممنون:

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد