کوچه مهربونی

زندگی چند واژه است از نوشتن و عشق و نوشتن...

کوچه مهربونی

زندگی چند واژه است از نوشتن و عشق و نوشتن...

یک روز دوباره برمیگردم...

یک روز دوباره برمیگردم روزهای گم شده ام را پس بگیرم... یک روز برمیگردم باغچه گل های یاس را پس بگیرم... این منم خسته از درد، یک روز با پاک کنی بازخواهم گشت، دوباره از راه ها برمیگردم، از کنار سیاهی ها خواهم گذشت. من درد را، نگاه های سرد را پاک خواهم کرد، من سلاح را، آهن ها را پاک خواهم کرد. بر سنگینی راه گذر خواهم کرد، دوباره از کنار فواره جوانی خواهم گذشت، از کنار نگاه بی قرار، آن چشمان انتظار خواهم گذشت، من روزهای جدایی را پاک خواهم کرد. دوباره رد کوچه های کودکی را خواهم گرفت و غم های کودکانه را،  درد مادر را پاک خواهم کرد...


یک روز دوباره برمیگردم به حیاط خانه مادرم و دوباره متولد خواهم شد... این بار با مداد و دسته گلی خواهم آمد، بر بام شب های کودکی، ستاره ها را آرام خواهم شمرد، دوباره ستاره قطبی از آن من است... جای غم های کودکانه ام گلی خواهم گذاشت و خواهم نوشت "عشق". یک روز دوباره می آیم و در کوچه های جوانی قدم خواهم زد... دوباره دست تو را خواهم گرفت و جای روزهای جدایی، جای نگاه بی قرار، آن چشمان انتظار، گلی خواهم گذاشت و خواهم نوشت "عشق"... دوباره از راه ها خواهم آمد و جای سلاح، جای قوانین سرد آدم ها گلی خواهم گذاشت، اندام های قطع شده را دوباره خواهم کشید و خواهم نوشت "عشق"...

یک روز دوباره برمیگردم و جای دردها گلی خواهم گذاشت و خواهم نوشت "عشق"...

یک روز دوباره برمیگردم...


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد