-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 7 آبان 1393 17:26
دوباره نگاه کن به وسعت آسمان تو را از شب جدا می کنم می آورمت آرام در گلدان اتاقم میکارم برایت کتاب میخوانم شعر میخوانم دوباره نگاه می کنم نه گلدان کوچک است پنجره را باز میکنم پرده های برفی را بر جاده های نور کنار می زنم چند مشت نسیم می آورم برایت چند دفتر باغ می نویسم بر دیوارهای اتاقم یک آسمان پر از پرنده میکشم...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 5 آبان 1393 11:50
این روزها ریتم ملایم و روح نوازی در تار و پود وجودم می رقصد... مانند رقص برگ ها در نسیمی میان بیشه آرامش، مانند راه نیلوفرها که میان دو نگاه رو به روی هم است. آسمان آنقدر مهربان شده که می توانم نازش را مانند لباسی ابریشمین بر تن تو احساس کنم، خورشید گرمم یک پولک طلایی در کف دست های توست. این روزها قدم ها تکرار آرامش...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 3 آبان 1393 22:19
هوای تو شاید آن کاشی های فیروزه ایست که خطوط معرفت را تا بی نهایت تکرار می کنند مانند موسیقی سنتی است که تارش را سحرگاهان پرنده ها می نوازند هوای تو شعر آبی سهراب است مانند کوچه ی مهتاب مانند اندیشه های سپیده دم هوای تو همان شبنم پنج صبح است...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 2 آبان 1393 10:44
سپیده دم چشم می گشاید انگشت هایم بی تاب می شوند خیال تو همچون سطری خوشبو از میان دفترم می گذرد برایم بگو پشت کدام خواب من رودخانه ای نیلوفری را در دست هایم جاری کرده ای؟ گلدان های کوچک طاقچه ام پر از جوانه اند چه آبیست آن چشمی که از یاد تو جاریست در این سکوت آرام میان دست های باران دوباره خیال تو می گذرد در کوچه ای پر...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 24 مهر 1393 11:48
آخرین وادی وادی محبت ... انسان پس از پیمودن یکایک منزلگاه ها به آن وادی آخر می رسد، به وادی محبت، به منزلگاه جاودانه عشق راستین... آن جا که آغاز است، آغاز راه کمال، آغاز شناخت هستی؛ آغاز درک هستی آلوده خویش... عشق شادیست، عشق آغاز آدمیزادیست ... من دیگران را دوست میدارم بدون اینکه چشمداشتی داشته باشم به انسانها و...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 23 مهر 1393 11:40
باران به من بگو هنوز هم می شود احساس را رها کرد رهاتر از پرواز مسافر تر از آواهای دوردست ها سبک تر از پرهای خیال در بلندی های مه آلود کوه های ناپیدا پرخیال تر از نشستن و فکر کردن ساعت ها در خود رهاشدن جاری شدن آنجا که هوای سبک صبح فلسفه است و در بلندای کوه پارچه ی نور می بافند و عشق با رشته هایی از برگ های سوزنی تا آن...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 21 مهر 1393 22:24
آن کلاغی که پرید از فراز سر ما و فرو رفت در اندیشه ی آشفته ی ابری ولگرد و صدایش همچون نیزه ی کوتاهی ، پهنای افق را پیمود خبر مارا با خود خواهد برد به شهر همه می دانند همه می دانند که من و تو از آن روزنه ی سرد عبوس باغ را دیدیم و از آن شاخه ی بازیگر دور از دست سیب را چیدیم همه می ترسند
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 20 مهر 1393 21:33
یوسف گم گشته بازآید به کنعان غم مخور این دل غمدیده حالش به شود دل بد مکن گر بهار عمر باشد باز بر تخت چمن دور گردون گر دو روزی بر مراد ما نرفت هان مشو نومید چون واقف نهای از سر غیب ای دل ار سیل فنا بنیاد هستی برکند در بیابان گر به شوق کعبه خواهی زد قدم گر چه منزل بس خطرناک است و مقصد بس بعید حال ما در فرقت جانان و...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 19 مهر 1393 19:22
یک شب عادی مانند شب های دیگر، سکوت و کاغذ و قلم و چای، یعنی همه چیز به راه است. دقایقی می نشینم و به خودم زل می زنم، برای خود چای میریزم جلویش روی صندلی همیشگی ام لم میدهم، خب تعریف کن حال این روزهایت چطور است؟ مانند همیشه آرام سکوت کرده، فنجان چای میان دست هایش، به من خیره مانده، ناگهان در چشم هایش لبخندی پدیدار می...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 17 مهر 1393 16:53
"به من بنویس تا هردم و هرلحظه بتوانم آنرا بشنوم : به من بنویس تا یقین داشته باشم که تو هم مثل من در انتظار آن شبهای سفیدی. به من بنویس که می دانی این سکوت و ابتذال زاییده زندگی دراین زندانی است که مال مانیست .که خانه ی ما نیست. که شایسته مانیست . به من بنویس که تو هم درانتظار سحری هستی که پرنده عشق ما درآن آواز...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 13 مهر 1393 21:26
مهربانی از سر انگشتان تو آغاز می شود می رود و می رود تا به شبنمی روی پنجره می رسد پنجره باز می شود همه تن سرشار از نفس می شود لباس خنک فصل بر تن می شود دست ها، مهربانی یک زن می شود مهر لبریز از آن یک دم می شود مهربانی می رود تا به لمس گلبرگ های مخملی گل رز می رسد گل ها بهاران می شوند دل ها لبریز یاد یاران می شوند...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 13 مهر 1393 01:08
در تو خلاصه می شوم ، با تو زلال می شوم از پر پیراهن تو ، پر پر و بال می شوم در شب یلدایی تو ، صاحب روز می شوم صاحب تحویل شب اول سال می شوم در قفس ابری شب ، ماه اسیر بوده ام با تو رها تر از همه ، ماه هلال می شوم با تو زلال می شوم ، پر پر و بال می شوم شعر محال می شوم ، بر این روال می شوم تا ملکوت جذبه ات شبانه راه می...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 12 مهر 1393 19:01
وقتی نامم را صدا می کنی دلم کوچک می شود گنجشک می شود پرواز می کند می رود تا دوردست ها آبی می شود برمی گردد می آید لب پنجره ات می نشیند باز صدایش میکنی : گنجشک کجایی؟ دوباره می آید روی انگشتت می نشیند ... گنجشک وار نگاهش می کنی دنیا پر از نگاه گنجشک می شود...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 11 مهر 1393 09:54
آنجا که سخن از مهربانیست دنیا کوچک می شود خجالت می کشد آب می رود آنقدر که به اندازه ی چند قطره جوهر میان دفترت شود...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 8 مهر 1393 22:39
با بهار از تو گقتم آسمان شد گریست و رفت با خزان از تو گفتم عاشق شد برگ هایش ریخت و رفت با تابستان از تو گفتم آتش گرفت سوخت و رفت با زمستان از تو گفتم در خواب شد و رفت یک روز با تو از تو گفتم روزها آمدند فصل ها آمدند فصل تو آمد...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 6 مهر 1393 18:00
آسمان می چکد ابرها آب می شوند ستاره ها آرام می رویند شب پایین می آید و درختان سرو بندهای مهر را به آسمان میرسانند میان مشعل های بیدار سرو و ستاره جاده ای بی انتها زیر قدم های مسافر شهر آشوب روشن است اینجا فانوس شب روشن است آسمان میچکد اهالی شهرِ بی خبر تو را به نام می خوانند من اما تو را به سکوت لحظه ی غروب می شناسم...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 3 مهر 1393 16:26
غزل سپرده ام برای تو برای من عشق به اندازه ی تو شور به اندازه ی من یک شعر دست نویس دو دست شعرنویس سپرده ام برای تو برای من عشق به اندازه ی تو شور به اندازه ی من نور سپرده ام شور سپرده ام جنگل و کوه سپره ام برای تو برای من عشق به اندازه ی من شور به اندازه ی من مهر سپرده ام دشت سپرده ام دو چشم بی اشک سپرده ام برای تو...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 2 مهر 1393 21:11
تا من بدیدم روی تو ای ماه و شمعِ روشنم هر جا نشینم خرمم هر جا روم در گلشنم من آفتاب انورم خوش پرده ها را بر درم من نو بهارم آمدم تا خارها را برکَنم تو عشقِ زیبایِ منی هم من توام هم تو منی خشمین تویی راضی تویی هم شادی و هم درد و غم لطفِ تو سابق می شود جانِ من عاشق می شود بر قهر، سابق می شود چون روشنایی بر ظُلَم گویم...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 2 مهر 1393 09:11
دوباره سپیده دم است، قلم را در دست می گیرم تا راه همیشگی مشرق را در پیش گیرم، راه معرفت صبح، راه کمال. اما اینبار دیگر من تنها نیستم، همسفری با من است به وسعت خورشید مهربانی، به وسعت آن دشت های طلایی مشرق، به عظمت گلبرگ های گل سرخ. دوباره این راه پرتکرار را با چه شوقی همراه دست های آن گل یاس گذر خواهم کرد . ساعت پنج...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 1 مهر 1393 02:08
صدای قدم های پاییز می آید صدای گام های دل انگیز می آید دوباره مهرگان دوباره یلدا دوباره آبان دوباره باران دوباره آذر دوباره آذر دوباره کرسی دوباره آجیل دوباره تو دوباره من دوباره من دوباره من مژده بده دوباره برگ ها دوباره رنگ ها دوباره رنگ ها دوباره رنگ ها صدای برگ های پاییز می آید صدای رنگ های شورانگیز می آید دوباره...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 28 شهریور 1393 17:43
درختان زیبای خاطره دست هایشان را با طنین لبخند گشوده اند و شب آن سوها دور از ما در خواب خویش فرو رفته ای هوای جنگل های بارانی ام پلک های سپیده دم چه سرشار از شبنم مهرند ای نفس های لحظه ی بی قراری ام بر روی هر شاخه ی درخت مهربانی ات خاطره ای آرام نشسته است و ستاره ها چه سپیدبخت اند که خود را به مهربان ترین درخت زمین...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 28 شهریور 1393 11:14
روزی ما دوباره کبوترهایمان را پیدا خواهیم کرد و مهربانی دست زیبایی را خواهد گرفت روزی که کمترین سرود بوسه است و هر انسان برای هر انسان برادریست روزی که دیگر درهای خانهشان را نمیبندند قفل افسانهییست و قلب برای زندگی بس است روزی که معنای هر سخن دوستداشتن است تا تو به خاطر آخرین حرف دنبال سخن نگردی روزی که آهنگِ هر...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 27 شهریور 1393 00:10
آرامش نه در قعر آبی دریاست و نه در میان جنگل های بکر نه در وسعت بی انتهای آسمان است و نه در بلندای کوه های بی عبور آرامش میان دست هایست که همیشه نگرانت هستند...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 24 شهریور 1393 16:25
روزها بی هیچ امیدی میگذشت و من پشت پنجره ی سوت و کورم شاخه های خشک درختان زمستان را نظاره میکردم. من بی خبر از کسی بودم که زیر این آسمانِ پر از راز او نیز به شاخه های خشکیده ی درختان مهربانی می نگریست. همیشه با خود میگفتم آن کس که نگران من است در کدام سوی آسمان زیر کدام حجم سکوت به کدام ستاره ی بی نام و نشان خیره شده؟...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 22 شهریور 1393 19:30
روز هجران و شب فرقت یار آخر شد آن همه ناز و تنعم که خزان میفرمود شکر ایزد که به اقبال کله گوشه گل صبح امید که بد معتکف پرده غیب آن پریشانی شبهای دراز و غم دل باورم نیست ز بدعهدی ایام هنوز ساقیا لطف نمودی قدحت پرمی باد در شمار ار چه نیاورد کسی حافظ را زدم این فال و گذشت اختر و کار آخر شد عاقبت در قدم باد بهار آخر شد...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 20 شهریور 1393 13:18
سبز منم که میزنم رنگ به برگ و بارِ تو روز منم که میخزم باز به سایهسار تو یار منم که میبرم حافظهی دیار را دوست منم قدم قدم دور اما کنارِ تو ناب منم که میخرم تلخترین شراب تو آب منم که میروم تا تهِ خوابزار تو داغ که نه باغ توام، لالهی زخمگاهِ من مست منم که میچکم از سر آبشار تو اوج منم، غزل منم، موج به اندازهی...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 17 شهریور 1393 23:45
آنجا که سخن ناتمام می ماند بانگ سفر آغاز خویش را ندا میدهد دوباره راه ها مرا به خود می خوانند از این سرزمین بی خاطره خواهم گذشت قدم های خسته ام را در شهر آب ها تر خواهم کرد تو نیز از هوای بی عشق گذر کن که آب ها به انتظار روی تو آینه در دست گرفته اند یک روز پشت هر پنجره گلدان های بنفشه سبز خواهد شد آن روز در هوای...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 16 شهریور 1393 23:17
فانوس خورشید در دوردست ها روشن است ابرهای دل آرام حجم آسمان را پرخاطره کرده اند و موج ها سوی ساحل نور می آورند تو آن سو در سرزمین خورشید با چشم هایی روشن راه را نشان میدهی و من این سو دست هایم را به نوازش موج هایی سپرده ام که یک دریا امید را از سرزمین نورهای طلایی می آورند ای مهربان تر از آب ها راه خورشید را نشانم...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 15 شهریور 1393 09:40
قاب پنجره آرام آرام تاریک می شود سایه ی درختان نگاهم را هاشور می زند ابرهای خسته امتداد خویش را تا بی کران ها فریاد می زنند سنگینی شب بر شاخه های بید مجنون می ریزد پشت هر پنجره در دوردست ها ستاره ای خواهد رویید نام تک تک ستاره ها را به خاطر بسپار که هر پنجره را صبحیست و هر روزن انتظار را سحری خواهد گشود ای درختان سرو...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 12 شهریور 1393 10:31
مهربون، دنیای ما یه دنیای دیگست اونجا که خونه هاش همیشه آفتابیه بوم خونه هاش همش مهتابیه اونجا که حرفا بوی گل یاس میدن و نگاها پر از طراوت گلای ناز میشن آخه مهربون، دنیای ما یه دنیای دیگست اونجا که لباسا بوی عشق میدن و پنجره هاش چه دلبازن و حیاطاش پر از گلدونای کوچیک و نازن اونجا که آسمون آبیش پر از صدای گنجیشکاست و...